کد مطلب:277029 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183

معنای خروف چیست؟
و اما (خروف) آنچه درباره ی معنی آن در كتب لغت آمده است این است كه: این كلمه به معنی (بره نر) می باشد و (خروف) به آن بره نری گفته می شود كه بتازگی علفخوار شده و مغرور است، و پیوسته به این طرف و آن طرف می پرد، و خوب و بد را تشخیص نمی دهد و نصیحت پذیر نیست و در حقیقت جاهل است.

در كتاب «لسان العرب در این زمینه در ماده ی «خرف» چنین می نویسد:

در حدیث حضرت مسیح علیه السلام آمده است كه بیاران خود فرمود: «انما أبعثكم كالكباش تلتقطون خرفا بنی اسرائیل» یعنی: شما را همچون قوچهای بزرگ ارسال می دارم تا اشخاص مغرور و نادان بنی اسرائیل را آگاه كنید، سپس صاحب كتاب «لسان العرب» در توضیح این جمله چنین می نویسد: مقصود حضرت مسیح از: (كباش) یعنی: (قوچهای بزرگ) علماء بزرگ و مقصود از: (خرفان) یعنی: (بره های نر) جهال و نادانان بنی اسرائیل بوده است.

بنابراین روی این بیان و توضیحاتی كه درباره ی (كبش) و (خروف) آوردیم جای هیچگونه شك و تردیدی باقی نمی ماند كه مقصود از: (قوچ) در حدیث مورد بحث شخصیت كم نظیری است كه وی از علماء و مراجع بزرگ، و مقصود از (خروف) شخص جاهل نادان مغروری است كه نصیحت پذیر نیست و با آن عالم بزرگ به ستیز برمی خیزد و در نهایت بر اثر زشتكاریها و جهالت و نادانی، نتیجه ی اعمال ناروا و كردار ناپسند خود را می بیند و كشته می شود.



[ صفحه 505]



و شاید هم بتوان گفت: همانگونه كه مرحوم كاظمی علیه الرحمه عبارت عربی «قتل الكبش الخروف» را از نظر ادبی توضیح داده است، كلمه ی «كبش» مفعول، و كلمه ی «خروف» فاعل «قتل» باشد.

واگر این توضیح درست باشد معنای عبارت كاملا برعكس می شود و چنین معنا می دهد كه: «هرگاه بره، قوچ را به قتل رسانید» آنگاه زمین از وجود ستمگران پاك می شود.

به هر حال اگر توضیح مزبور مقرون به صحت باشد، احتمالا منظور از «خروف» سفیانی، و منظور از «قوچ» سیدهاشمی باشد، و او سیدی است قرشی، هاشمی، و حسنی كه اندكی پیش از قتل نفس زكیه در مكه، و همزمان با روزگاری كه سپاه سفیانی در عراق است، و همزمان با ورود سپاه خراسانی از طریق قصرشیرین و خانقین به عراق، در نزدیكی ظهور، به شهادت می رسد، چنانكه در ضمن حدیثی از امیرمؤمنان علیه السلام روایت شده كه فرمود:

«و قتل النفس الزكیة بظهر الكوفة فی سبعین من الصالحین» [1] .

مردی پاك و شایسته با هفتاد نفر از بندگان شایسته ی خدا در پشت كوفه كشته می شود.

به طور خلاصه، درباره ی جمله ی: «قتل الكبش الخروف» احتمالات زیادی وجود دارد كه ذكر همه ی آنها سخن به درازا خواهد كشید، و ما به همین مقدار بسنده می كنیم و حدیث را به حال خود وا می گذاریم تا گذشت زمان آن را تفسیر كند.

و اما منظور از «دو خون» كه درحدیث مورد بحث آمده است، ظاهرا منظور از آن یكی خون حضرت سیدالشهداء علیه السلام و دیگری خون نخستین شهید آل محمد صلی الله علیه و آله یعنی محسن حضرت فاطمه علیهاالسلام است. زیرا بر اساس روایات فراوانی كه در تفسیرهای عیاشی و قمی و برهان نقل شده نخستین دادگاهی كه در دولت حقه تشكیل می شود برای بررسی خون بناحق ریخته شده ی حسین بن علی علیهم السلام و محسن حضرت زهرا علیهاالسلام است. [2] .



[ صفحه 506]



معنای حدیث اول:

اینك برای اینكه معنای دو حدیث یاد شده را، بروشنی دریابیم نخست جملات حدیث اول را در چند جمله خلاصه نموده و به توضیح و تفسیر آنها می پردازیم و سپس به معنای حدیث دوم اشاره می كنیم.

چكیده ی حدیث اول:

مجموع فرمایشات امیرمؤمنان علیه السلام در حدیث اول در این چند جمله خلاصه می شود:

1- همینكه قیام كننده ای در سرزمین خراسان، یعنی: (ایران) قیام كرد، سفیانی از طرف عراق به او اعلام جنگ می دهد و لشكریان خود را برای مقابله ی با او به ایران می فرستد ولی بر او غلبه نمی یابد.

2- مدتی پس از انقلاب سید دیگری با وجود خراسانی، بریاست می رسد و مردم ایران با وی بیعت می كنند و فرمانش را گردن می نهند.

3- ساداتی كه در ایران حكومت می كنند برای مقابله با سفیانی شهر (بصره) را خراب می نمایند.

4- سرانجام در نزدیكیهای ظهور به هنگام ظاهر شدن سیدحسنی و شعیب بن صالح در جنگ پیروز می شوند و پرچم فتح و پیروزی را در سراسر عراق، و یا اماكن تحت تصرف خود در آن كشور به اهتزاز در می آورند.

5- خراسانی، صاحب اصلی انقلاب، كه از علماء بزرگ است، بر اثر ادامه دادن به جنگ باعث می شود كه بهر صورت سفیانی اول، و یا آتش افروز اصلی جنگ كشته شود و یا فرار كند و یا در هر حال از غصه بمیرد.


[1] بحارالانوار ج 52 ص 220 و 2373 و ج 53 ص 82 و بشارةالاسلام ص 58 و 175.

[2] تفسير عياشي ج 2 ص 290 ح 67، تفسير برهان ج 2 ص 419، كامل الزيارات ص 334 باب 108 حديث 11.